فصل دوم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دقیقا پنج سال پیش بود ...

داشتم زندگیمو می کردم ...یک زندگی نسبتا اروم ...دو فرزند داشتم ...دوپسر وپسر کوچیکم داشت سه ساله می شد ...پسر بزرگمم تازه رفته بود کلاس دوم دبستان ...زندگی ارومی با همسرم ...اختلافاتی با هم داشتیم ولی یاد گرفته بودیم باهم چطور کنار بیایم وهمو پذیرفته بودیم اونجور که بودیم ...واصلا در پی تغییر هم نبودیم ...

تو ذهنم همیشه این بود که اگه ازدواج کردی همسرت میشه اولین و اخرین مرد زندگیت ...

تا اینکه ...

فصل دوم...
ما را در سایت فصل دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : armaghanbanoo بازدید : 49 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 19:18

دقیقا پنج سال پیش بود ... داشتم زندگیمو می کردم ...یک زندگی نسبتا اروم ...دو فرزند داشتم ...دوپسر وپسر کوچیکم داشت سه ساله می شد ...پسر بزرگمم تازه رفته بود کلاس دوم دبستان ...زندگی ارومی با همسرم ...اختلافاتی با هم داشتیم ولی یاد گرفته بودیم باهم چطور کنار بیایم وهمو پذیرفته بودیم اونجور که بودیم ...واصلا در پی تغییر هم نبودیم ... تو ذهنم همیشه این بود که اگه ازدواج کردی همسرت میشه اولین و اخرین فصل دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : armaghanbanoo بازدید : 44 تاريخ : جمعه 14 مهر 1396 ساعت: 4:15

همیشه عاشق نوشتن بودم .. می دونین من حدود 6سال پیش یه وبلاگ داشتم که خاطرات دوران تجردم  به شکل داستان نوشتم ....تا چشم باز کردم دیدم خاطراتم کلی خواننده پیدا کرده ...حتی از طرف نماینده دوتا انتشارات بهم پیشنهاد تصحیح و چاپ داده شد ولی اون موقع من اصلا تو این وادیا نبودم .... تو اینجا کلی دوست پیدا کرده بودم که شب به شب دوسه ساعتمو باهاشون می گذروندم ... به دلایلی که شاید بهتون بگم با کلی اشک ونار فصل دوم...ادامه مطلب
ما را در سایت فصل دوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : armaghanbanoo بازدید : 37 تاريخ : جمعه 14 مهر 1396 ساعت: 4:15